امروز تو را دیدم
یک گربه ی کوچکِ سیاه!
دلم خواست تا کنارت بنشینم
و عطر چای و باران را در ایوان با تو شریک باشم!
بعد از مدت های زیاد
دلم می خواست صحبت کنم با کسی
از بس کوچک و دلربا بودی، دلم می خواست آن تو باشی!
امروز، شاید بعد از مدت ها می بینم
من زیبایی را در زمین و آسمان می بینم.
در تار و پود وجود جهان زیبایی می بینم.
امروز می بینم! امروز، بعد از مدت ها.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
درباره این سایت